flashvn

flashvn

flashvn
flashvn

flashvn

flashvn

دانلود پاورپوینت روان شناسی عشق


دانلود پاورپوینت روان شناسی عشق 9 اسلاید

دانلود روان شناسی عشق 9 اسلاید تحقیق روان شناسی عشق 9 اسلاید مقاله روان شناسی عشق 9 اسلاید روان شناسی عشق 9 اسلاید

دانلود دانلود پاورپوینت روان شناسی عشق 9 اسلاید

دانلود روان شناسی عشق 9 اسلاید
تحقیق روان شناسی عشق 9 اسلاید
مقاله روان شناسی عشق 9 اسلاید
روان شناسی عشق 9 اسلاید
دسته بندی عمومی
فرمت فایل zip
حجم فایل 289 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 9

قسمتی از محتوی ورد

 

تعداد اسلاید : 9 صفحه

روان شناسی عشق psychology of love محمد جعفرصفایی بهار1387 عاشق شدن تنها بیماری روانی قابل قبول از نظر جامعه است .
الوین سمراد کتاب زوج درمانی جیمز دنوان من هر دو را دوست دارم هم عشق را هم آزادی را ،جانم را فدای عشق و عشقم را فدای آزادی می کنم .
آگاهی ،آزادی به ارمغان می آورد.
آزادی این نیست که فقط برای کارهای درست آزاد باشی.
اگر معنای آزادی این بود ،این چه جور آزادی است؟
اگر فقط آزاد هستید که کار های درست انجام دهید،پس آزاد نیستید.
آزادی دلالت بر دو جنبه دارد :انجام کارهای درست و غلط.
آزادی این حق را موجب می شود که بگویی آری یا خیر.
نه گفتن احساس آزادی بیشتر ی به انسان می دهدتا آری گفتن.
چون آری یعنی اطاعت ،تسلیم .
پس کو آزادی؟
نه یعنی ابراز وجود.
نه با وضوح بیشتری ترا معرفی می کند.
آری ضعیف است مثل ابر.
نه بسیار سخت است مثل کوه.
انسان در دو برهه نه می گوید :یکی در کودکی و دیگری در بلوغ جنسی و جسمی خویش که به مادرش نه می گوید و عاشق زن دیگری می شود و این آخرین نه به مادر خواهد بود.
اما یادمان باشد که آزادی که با نه گفتن صرف حاصل گردد خیلی کودکانه و نوجوانانه است و اگر در زندگی در دام این نوع آزادی گرفتار شویم از رشد باز می ایستیم .
اوشو تعریف شما از عشق؟
تعر یف عشق: از لحاظ لغوی : نام گیاهی که به دور ساقه خود می پیچد.
در فرهنگ لغات :دلباختن ، دل دادگی عشق تنها پاسخ رضایت بخش به معمای هستی انسان است که دارای چهار ویژگی است: استقلال ،مسئولیت پذیری ،احتراماحترام و توجه اریک فروم مردی در وصف زنی این واژه را ابراز می کندمثل: دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت وای از آن مست که با مردم هشیار چه کرد ویا حافظ آن د م که به دام سر زلف تو فتاد گفت کز بند غم وغصه نجاتم داد ند در این کارگاه، عشق در ابعاد زیر مورد بررسی قرار می گیرد: الف) در ادبیات کلاسیک ب) در ادبیات معاصر پ) در حوزه روانکاوی ت) در حوزه روانشناسی ث) در حوزه فیزیولوژی عشق چه روندی را طی می کند ؟
به نظر شما سرانجام عشق چیست ؟
در نهایت به پاره ای از سوالات رایج درارتباطات صمیمی پرداخته می شود، سوالاتی نظیر : آیا عشق را پایانی هست؟
چرا عاشق فکر نمی کند؟
چه مدتی عاشقی ادامه خواهد یافت؟
خیانت های زناشویی چه رابطه ای با عشق دارد؟
و .
.
.
.

دانلود دانلود پاورپوینت روان شناسی عشق 9 اسلاید

بررسی عشق و ازدواج این مشکل و مانع


بررسی عشق و ازدواج

این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی‌شود البته شامل عده‌ای از پسرها نمی‌شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، ‌درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی‌آید

دانلود بررسی عشق و ازدواج

ازدواج
دوران نامزدی
عشق و ازدواج
ملاک های انتخاب همسر
 حقایق پیرامون عشق و ازدواج
 عاشق شدن با یک نگاه
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 174 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 335

فهرست

عنوان                             صفحه

مقدمه ...............................

بخش اول..............................

-         مشکلات دوران کودکی .................

-         نظریه لورنس کلبرگ دربارة شده.......

-         رشد از نظر اسلام ...................

-         مسائل مربوط به قبل از ازدواج.......

-         حقایق پیرامون عشق و ازدواج.........

-         عاشق شدن با یک نگاه ...............

-         عشق دو طرفه .......................

-         عشق بعد از ازدواج..................

-         دلایل مناسب برای ازدواج.............

-         دلایل نامناسب برای ازدواج...........

-         مشکلات و موانع ازدواج...............

-         نظرات شخصی محقق ...................

-         ملاک‌های انتخاب .....................

-         چه کسی را به همسری برگزینیم؟ ......

-         راهنمای گزینش همسر ................

-         دوران نامزدی ......................

-         فایده های دوران نامزدی.............

-         آفت‌های دوران نامزدی................

-         عشق و ازدواج.......................

-         برخورد با واقعیات .................

-         پرورش اعتماد و صداقت...............

-         سؤال و پاسخ در رابطه با روابط زناشویی

-         مواردی از زمینه‌های اختلاف نظر و کشمکش  

-         شیوه سخن گفتن شما..................

-         خطرات افراط در عشق ................

-         بخش دوم: ..........................

-  چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند. پنج افسانة مهلک دربارة عشق

-         عواقب باور افسانه‌های عشقی .........

-         چگونه عاشق می‌شویم. ................

-         کشف تصمیماتتان درباره عشق .........

-         ترس از صمیمیت......................

-         اعتماد به نفس پائین ...............

-         عاشق شدن به دلائل نادرست............

-         عاشق شدن به دلائل درست..............

-         شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می‌شویم.  

-         دوری از فرد نامناسب ...............

-         ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهند داشت.   

-         نقطعه ضعف‌های مهلک .................

-         بمب ساحتی تفاهم ...................

-  شش ویژگی‌ که می بایست در همسر آیندة خود بدنبال آن باشید. ...................................

-         لیست تفاهم ........................

-         تعهد...............................

-         چرا از تعهد دادن می‌ترسیم. .........

-         آزمون (1) ضریب هوشی  عشقی شما. ....

-         آزمون (2) آیا از لحاظ روحی و احساسی تهیه هستید؟  

-         بخش سوم: ..........................

-         پرسشنامه و سؤالات مربوط به آن.......

 

بخش اول

مشکل پنجم

سربازی

این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی‌شود. البته شامل عده‌ای از پسرها نمی‌شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، ‌درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است- خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی‌آید.

البته مسئولین نظام باید قانون سربازی را طوری تنظیم کنند که سربازی به عنوان مانع و مشکل بر سر راه ازدواج نباشد و حقوق و مزایای برای سربازان قرار داده شود که مخارج خود و همسرشان تأمین شود و . . .

راه حل:

1)  نامزدی شرعی و قانونی: نامزدی در دوران سربازی، خیلی شیرین و زیباست. دو نامزد در طول این دوران، نامه نگاری دارند و برای همدیگر مطالب امید بخش دو دلگرم کننده می‌نویسند. و در هنگام مرخصی‌های این دوران،‌ با یکدیگر دیدار و ملاقات می کنند.

2)            سکونت در منزل والدین زن یا مرد:

اگر ازدواج کرده باشند، زن، در دوران سربازی شوهرش ، در منزل یکی از والدین سکونت داشته باشد (والدین مرد یا زن) که تنها نباشد و مرد بتواند با خیال راحت، خدمتش را به انجام برساند و هر گاه به مرخصی آمد، با هم باشند.

3)           کمک پدران و مادران:

در مورد مخارج زن و امور دیگر (همان مطلبی که در بخش «ادامة تحصیلات علمی» گفته شد) قابل انجام است.

مشکل ششم:

(6) وجود برادان و خواهران بزرگتر:

البته این مشکل در بعضی از خانواده‌ها که این مسئله برایشان مهم است وجود دارد. و اگر نه این مشکل و عقیده، به هیچ وجه پایه و اساس شرعی و عقلی ندارد. بر جوانان لازم است که: سنت‌های غلط را بشکنند و خود را بدبخت آداب و رسوم غلط نکند. در اینجا باید توجه کرد که می‌بایست احترام برادر و خواهر بزرگتر کاملاً حفظ شود.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

مشکل هفتم:

(7) مسکن:

لازم است طرح‌هایی وسیع و فراگیر در سطح کل جامعه اجرا گردد. تا این معضل بزرگ حل شود.

راه حل:

1)  سکومت موقت در منزل والدین: در صورت امکان، عروس و داماد برای مدتی در منزل والدین یکی از آنان ساکن شوند تا منزل جداگانه‌ای تهیه کنند. اما باید توجه داشت که: اگر بداند این سکونت، باعث دعوا  و نزاع و توهین و تحقیر می‌شود، به هیچ وجه صلاح نیست در آن خانه ساکن شوند یا بمانند.

2)           اجاره نشینی:

یک امر رایج و معمول در کل جهان است. جوانان یک منزل ارزان و ساده ای اجاره کنند و مقداری سختی اجاره نشینی را تحمل نمایند تا ان شاء الله خانه‌دار شوند.

مشکل هشتم:

(8) ناتوانی جوانان در ادارة زندگی: در ادامه به آن خواهیم پرداخت

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

نظرات شخصی محقق:

همانطور که گفته شد مشکلات ازدواج دو دسته هستند: (1) حقیقی. (2) ساختگی.

حال به مورد دوم یعنی مشکلات ساختگی می‌پردازیم که البته از جمله مواردی است که من در تحقیقات خود با آن مواجه شدم ممکن است عده‌ای بر این عقیده باشند که ازدواج کردن اسیری است و بهتر است انسان، مجرد زندگی کند، چرا که با مسایل و مشکلاتی که در خانواده‌ها مشاهده می کنیم. به این نتیجه می‌رسیم که «بهتر است مجرد مانده و ازدواج نکنیم.»

و از سویی احتمال دارد کسی بگوید: «ازدواج بهتر است و انسان مجرد صاحب زندگی نمی‌شود، زیرا اغلب افرادی که مجرد زندگی می‌کنند اینگونه دیده‌ایم که دور از زندگی بوده و صاحب خانه امکانات زندگی نشده اند».

ازدواج امر مقدسی است و به خاط تقدسش در اسلام انجام آن مستجب بوده و ثواب دارد. اما اسلام الزامی برای این امر ندارد و آنرا واجب نکرده است.

گاهی اوقات ازدواج نکردن بهتر از این است که فرد بدون آمادگی لازم ازدواج کند و زندگی خود و فرد دیگری را دچار مشکل کند.

عده‌ای به خاطر والدین خود  ازدواج نمی‌کنند و یا زمانی که تصمیم به ازدواج می‌گیرند با مشکلاتی مواجه می‌شوند (پدر و مادر با بهانه‌های مختلف مانع از ازدواج فرزند می‌شوند). اکثراً این مسئله در خانواده‌هایی رخ می‌دهد که پدر خانواده فوت شده یا پدر فرد بی مسئو‌لیتی است. و در اینجا یکی از فرزندان خود را موظف می‌کند که تا آخر عمر از خانوادة خود به خصوص مادرش حمایت کند. در ادامه داستانی در این مورد می‌خوانیم.)

داستان محله مربوط به مجله راه زندگی شماره 185 پانزدهم دی ماه 1383 است).

خلاصه داستان:

من کوچکترین فرزند خانواده هفت نفری بودم. 

همه فامیل می‌دانستند پدرم بداخلاق ترین مرد روی زمین است. مادرم که در سن سیزده سالگی به زور همسر پدرم شده بود، در طی تمام این سالها حتی حالا که پیر شده ست از پدرم می‌ترسد. خواهر و برادرهایم خیلی زود ازدواج کردند و رفتند و در سن چهارده سالگی من و پدر و مادرم تنها شدیم. همیشه دلم برای مادر می‌سوخت. نمی‌خواستم باور کنم که او تا آخر عمرش باید این وضع را تحمل کند تمام رویاهایم حول محور تصویری می‌گشت که من مادرم را با خودم به سفر برده‌ام، برایش خانه‌ای زیبا خریده‌ام، خوشحالش می‌کنم، او را به خانه خودم می‌برم و نمی‌گذارم ذره‌ای اذیت شود و . . .  در طی آن سالها خوب درس می‌خواندم، چون مادر از بچه‌های درسخوان خوشش می‌آمد، کم حرف بودم، تو کارهای خانه مثل یک زن به مادرم کمک می‌کردم، خلاصه هر کاری می‌کردم تا مادر از من خشنود باشد. در دانشگاه رشته وکالت خواندم آنهم چون مادر دوست داشت ولی توانست پز آنرا به دیگران بدهد. تمام وظایف مذهبی ام را به نحو احسن انجام می‌دادم چون این کار شوقی را در چشم مادر می‌آورد که بیشترین ارزش را در زندگی‌ام داشت. توی دانشکده با دختری آشنا شدم، دختر ساده‌ای بود و هرگز رفتار زننده‌ای از او نمی‌دیدم. در مورد او با مادر صحبت کردم اما مادر در حالی که هنوز او را ندیده بود به شدت مخالفت کردن و سرانجام کاری کرد که من دیگر به آن دختر فکر نکنم. بعد از آن به سربازی رفتم و در طی آن مدت مادر برای من به دنبال دختری مناسب می‌گشت. بعد از اتمام سربازی در امتحان کانون وکلا شرکت کردن و قبول شدم و کم کم زندگی‌ام داشت سر و سامان می‌گرفت و معیارهای من در طی این سالها بسیار تغییر کرد و این معیارها با معیارهای مادرم متفاوت بود. اما چطور می‌توانستم این مسئله را به او القاء کنم؟ او عادت کرده بود که من را در هر شرایطی به نحو کامل داشته باشد. هیچ وقت با کوچکترین عقیده و خواست او مخالفت نکرده بودم. اولین پس اندازم را کنار گذاشتم و او را فرستادم مکه. خواهرم و بردادرهایم به او هیچ اهمیتی نمی‌دادند و پدرم مدام به من غر می‌زد که چرا اینقدر به مادرم چسبیده‌ام و به جای آن نمی‌روم سراغ زندگی خودم؟! خلاصه مادر از مکه که برگشت عزمش را جزم کرده می‌برد که هر طور شده برای من دختر مناسبی پیدا کند. مدام مرا به خواستگاری دخترهای کم سن و سال و زیبا برد. اما من که حال تقریباً سی و دو سال سن داشتم، و دلم می‌خواست با دختری ازدواج کنم که بتوانم چند کلمه‌ای با او حرف مشترک داشته باشم مادرم دختری را پسندید اما او اصلاً ‌کسی نبود که من بتوانم سالها با او زندگی سعادتمندی داشته باشم. اما مادرم عاشق چشم‌های رنگی و زیبایی چهرة او شده بود، می‌توانست حسابی به همه پز بدهد که عروسش مهندس می‌شود و چقدر هم زیباست. اینجا بود که برای اولین بار به مادرم نه گفتم، باورش نمی شد، همیشه فکر می‌کرد من در هر شرایطی مطیع او خواهم بود، سکوت می کنم و می‌گویم هر چه شما بگویید. . . .  اما حالا موضوع یک عمر زندگی بود، حالا فهمیدم چرا خواهر و برادرهایم به سراغ زندگی خود رفتند. متوجه شدم که هر انسانی باید زندگی مخصوص به خود داشته باشد.)

دلایل پنهان دیگری که وجود داد این است که بعضی از جوان‌ها شرطی‌اند ، یعنی به دلیل اتفاق ناگواری که برای خواهر، برادر یا یکی از فامیل آنها افتاده و ازدواجشان با مشکل رو برو شده، شرطی شده‌اند، یعنی از ازدواج می‌ترسند. همانطور که گفتیم عده‌ای از جوانان از مسوولیت پذیری می‌ترسند و به محض اینکه حرف ازدواج پیش می‌آید، دچار دلشوره می شوند و دست آخر به دلیل عدم آگاهی از معیارهای ازدواج دچار ترسی پنهانی هستند که اقدام به ازدواج نمی‌کنند.

حال راهکاری‌هایی را بیان می‌کنیم: کسانی که شرطی‌اند باید شرطی زدایی کنند و این تفکر غلط را که همه ازدواجها با دشواری‌هایی روبرو هستند، از خود دور سازند. کسانی که دلشوره ازدواج دارند باید بدانند که این دلشوره طبیعی است و پس از اینکه ازدواج کردند خود به خود از بین می‌رود و کسانی که به دلیل عدم آگاهی از چگونگی ازدودج بیمناک‌اند، و باید بدانند که با خواندن کتاب‌های مختلف در این زمینه آنقدر میزان آگاهی شان بالا می‌رود که خود را برای ازدواج آماده می‌بینند.

شاید خیلی‌ها بگویند ازدواج به درد سرش نمی‌ارزد و مجردی هم عالمی دارد . چرا ازدواج کنیم و با اختلاف عقیده هایی که پیدا می‌کنیم روبروی هم قرار بگیریم و نیروی خود را صرف جر و بحث دائمی بکنیم؟

زن و مرد دو نیری متخاصم و رودروی یکدیگر نیستند که بخواهند برضد هم باشند. آنان دو نیروی مکمل برای تولید نسل هستند. پایه‌ریز اساس خانواده و شادی بخش زندگی‌اند. آنها با پیوند با یکدیگر آفریننده حیات موجودی تازه به نام انسان و برآورنده نیاز آینده جهان و هستی‌اند.

پس لزومی ندارد که زن ستیزی یا مرد ستیزی که تفکری است بیمارگونه، (و امروز خیلی عنوان می‌شود) مطرح شود.

ازدواج در سنین بالا( بیش از سی سال) دارای معایب و محاسنی است. محاسن ازدواج در سن بالا این است که فرد در این سن با تجربه‌تر است و تصمیمات او بیشتر از روی عقل و منطق است تا احساس. بنابراین احتمال اینکه اشتباه کند بسیار کم است در این زمان افراد، مسئولیت پذیرتر و فهمیده‌تر هستند در نتیجه بهتر می‌توانند مسائل و مشکلات زندگی را حل و فصل کنند.

معایب ازدواج در سن بالا این است که: هر چه سن افراد بالاتر می‌رود احتمال ریسک آنها در زندگی کاهش پیدا می‌کند همچنین تحرک آنها کم تر می‌شود. زمانی که احتمال ریسک افراد پائین می‌آید انتخاب کردن برای آنها دشوار می‌شود در نتیجه ممکن است بسیار مشکل پسند و کمال‌گرا باشند و توقعات زیادی از همسر آینده خود داشته باشند و چون در این سن اکثراً از نظر مالی و موقعیت‌ شغلی و اجتماعی، در سطح بالای هستند ترجیح می دهند با کسانی که شریط بسیار مطلوبی دارند ازدواج کنند. شاید در ظاهر این طور به نظر برسد که داشتن شرایط بسیار مطلوب، امتیاز خوبی است و ایرادی در آن وجود ندارد اما مشکل زمانی حاصل می‌شود که ما بعد از مدتی متوجه شویم آن شرایط در ظاهر عالی است و برای یک زندگی کافی نیست. مشکل دیگری که ایجاد می‌شود این است که چون فرد کم تحرک می‌شود بنابراین نمی‌تواند همانند زمانی که جوانتر بود آن شور و هیجان اول زندگی را داشته باشد. و این مسئله زمانی حاد می‌شود که فرد با کسی ازدواج کند که نسبت به خودش بسیار جوانتر، است فرد جوانتر از همسرش انتظاراتی دارد و چون او نمی‌تواند این شور و هیجان را برای او به ارمغان بیاورد دچار ناراحتی می‌شود. مسئله دیگر زمانی بوجود می‌آید که فرد در سن بالا ازدواج کرده مثلاً آقایی در سن 50 سالگی ازدواج می‌کند زمانی که او صاحب فرزندی می‌شود تقریباً به اندازه‌ یک نسل با فرزندش اختلاف سنی دارد و در نتیجه وقتی که فرزندش بزرگ می‌شود نمی‌تواند با او ارتباط خوبی برقرار کند. مسئله دیگر این است که کوچکترین اشتباه در ازدواج ممکن است در این سن غیر قابل جبران باشد و فرد دیگر فرصت نکند ازدواج مناسب انجام دهد  است. البته مواردی که اشاره شد، مسائلی است که در جامعه امروز ما وجود دارد و اگر نه ممکن است استثنا نیز وجود داشته باشد. ازدواج در سن بالا و مشکلات آن با توجه به اینکه آن فرد زن یا مرد باشد فرق می‌کند. مشکلاتی که در بالا به آن اشاره شد می تواند بین مردها و زن‌ها مشترک باشد. اما مشکلی که برای خانم‌ها بیش ‌تر از آقایان پیش می‌آید این است که  هر چه سن خانم‌ها بالاتر می‌رود قدرت باروری آنها رفته رفته کاهش پیدا می‌کند بنابراین ممکن است مثلاً بعد از سن 35 سالکی یک خانم نتواند باردار شود یا بارداری او در این سنین بسیار خطرناک باشد (بارداری در سن بالا امکان ایجاد فرزندان عقب مانده ذهنی را افزایش می‌دهد).

البته مسائل مختلفی وجود دارد که افراد تمایلی به ازدواج ندارند. به عنوان مثال: شکست عشقی یک مرحله از زندگی ممکن است باعث شود  تا فرد تصمیم گیرد تا دیگر ازدواج نکند یا در سنین بسیار بالا ازدواج کند. البته این شکست ممکن است به دلایل مختلف بوجود آمده باشد:

از جمله:

1-  خیانت طرف مقابل: که در این صورت فرد نسبت به جنس مخالف خود بی‌اعتماد می‌شود.

2-  پاسخ منفی طرف مقابل: ممکن است به غرور شخص لطمه وارد شود و دیگر اقدامی نکند.

3-  مخالفت بیش از اندازه‌ والدین: فرد نسبت به والدین خود بی اعتماد می‌شود و یا اگر این مخالفت از طرف خانوادة طرف مقابل باشد بعد از مدتی مأیوس شود.

4-  اقدام نکردن به موقع: (با مثال توضیح می‌دهیم) فرض کنید آقایی به خانمی علاقمند شود در طی چند ماه یا شاید چند سال سعی در شناخت او و خانواده‌اش می‌کند. خانم از علاقة این فرد نسبت به خودآگاه می‌‌شود، و اما اقدامی از طرف آقا صورت نمی گیرد و خانم از او مأیوس شده و با فرد دیگری ازدواج می‌کند و آن زمان شخص به خود می‌آید و می‌بیند شاید بهترین فرصت زندگی‌اش را از دست داده، فرصتی که شاید دیگر برایش پیش نیاید. و همة این اتفاقات به علت عدم تصمیم‌گیری به موقع است.

البته برعکس این اتفاق نیز امکان دارد: چه بسیار دختر خانم‌هایی که از فرصت خود اسنفاده نکرده و پشت به بخت خود کرده‌اند. و بعدها حسرت خورده‌اند.

متأسفانه این تجربه‌ای است که قیمت بسیارگرانی دارد. نتیجه اخلاقی این است: زمانی که تصمیمی می‌گیریم و می‌دانیم که تصمیم ما درست است حتماً آنرا انجام دهیم. حتی اگر بعدها متوجه شویم که اشتباه می‌کردیم بهتر  از این است که یک عمر حسرت بخوریم که جرا از فرصتی که داشتیم استفاده  نکردیم. فرصتی که دیگر قابل جبران نیست.

5-  گاهی اوقات افراد به علت بیماری یا نقص عضوی که دارند حاضر به ازدواج نیستند.

زمانی که از این افراد علت ازدواج نکردنشان را می‌پرسیم اینگونه پاسخ می‌دهند: نمی‌خواهم فرد دیگری را در گیر مشکلاتم کنم. در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. همانطور که در قسمت‌های قبل (دلایل نادرست ازدواج) گفتیم که نباید از روی ترحم ازدواج کرد.

در واقع این افراد دوست ندارند که دیگران از روی ترحم و دلسوزی با آنها ازدواج کنند. این افراد خود را با کار یا تحصیل علم یا هنر مشغول می کنند و اکثراً در این زمینه‌ها انسانهای موفقی هستند. در پاسخ به اینگونه افراد باید گفت: که افراد زیادی هستند که داوطلب ازدواج با آنها هستند. بنابراین باید واقعیت را بپذیرند. اگر اطراف خود را با دقت نگاه کنیم کسانی را خواهیم یافت که با داشتن بیماری یا نقص عضو زندگی خوبی دارند. مثلاً بعد از جنگ تحمیلی افراد بسیاری دچار آسیب جسمانی شدند ( این جانبازان نزد مردم کشور ما قابل احترام و با ارزش هستند) و دختران با ایمانی با این افراد ازدواج کردند. و زندگی شاد و سالمی دارند. توصیه من به افرادی که نقص جسمانی را مانع ازدواجشان می‌دانند، این است که: شما پیشنهاد ازدواج خود را به فرد موردنظر بدهید آنگاه به او اجازه دهید تا در این مورد فکر کند اگر پاسخ او منفی بود شما چیزی از دست نداده‌اید و باز فرصت دارید تا انتخاب کنید و اگر پاسخ مثبت بود برای اینکه مطمئن شوید آیا آن فرد از روی احساسات یا ترحم و دلسوزی پیشنهاد شما را پذیرفته است یا خیر، بهتر است برای چند ماه با او در ارتباط باشید و او را با مشکلات و مسائلی که بیماری یا نقص عضو شما بوجود می‌آورد آشنا کنید تا او بداند در آینده با چه مسائلی روبرو خواهد بود و پس از پایان (مثلاً سه ماه یا بیشتر) نظر قطعی او را بخواهید. البته در طی این مدت نه تنها مشکلات بلکه توانمندی‌های خود را نیز به او نشان دهید و در پایان تصمیم‌گیری را به عهده او بگذارید. در هر صورت هیچ کس نمی‌تواند ضمانت کند که همسرش تا پایان عمر با او خواهد بود. حتی کسانی که از لحاظ جسمی سالم هستند ممکن است بعد از مدتی از هم جدا شوند.

من فکر می کنم حتی کسانی که به بیمار ایدز (HIV) مبتلا هستند با مشورت پزشک خود می‌توانند با کسانی که همین بیماری را دارند ازدواج کنند. زندگی یعنی حرکت، بنابراین نباید هیچ گاه نا امید بود. شاد باشیم و از لحظات خود به بهترین نحوه، استفاده کنیم. اگر از کسی کینه‌ای به دل داریم آن فرد را ببخشم .چون زمانی که ما از کسی نفرت داریم این کینه همچون طناب نامرئی بین ما و آن فرد است بنابراین با گذشت می‌توان این طناب را پاره کرد و آسوده زیست. و راز شاد زیستن در امنیت و آرامش خاطر است.

ملاک‌های انتخاب همسر:

1-   تدین

2-   اخلاق نیک

3-   شرافت خانوادگی

4-   عقل

5-   سلامت جسم و روح

6-   زیبایی

7-   علم و سواد

8-   کفو همدیگر بودن

چه کسی را به همسری برگزینیم؟

بیشترین مشکلاتی که در «زندگی خانوادگی» به وجود می‌آید، به خاطر این است که دختر و پسر در اینجا به خطا رفته‌اند و همسر متناسب با خود را انتخاب نکرده‌اند.

معیارها و ملاک‌ها و خصوصیات و صفاتی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود، دو نوع است:

الف) آنهایی که رکن و اساسند و برای یک زندگی سعادتمند حتماً لازمند.

ب) آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی‌اند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.

اول- تدین ( از ارکان اساسی و حتمی)

انسانی که دین ندارد، هیچ ندارد، هر چه هم داشته باشد، هیچ محسوب می‌شود. انسان دیندار، هرگز نمی‌تواند با همسر بی‌دین، کنار بیاید و با هم زندگی سعادتمندانه‌ای داشته باشند. انسان متدین، ممکن است بتواند  نقصهای دیگر همسرش را تحمل کند اما بی دینی او را هرگز نمی تواند تحمل نماید.

از ثمره‌های تدین می توان به موارد زیر اشاره کرد.

الف) عفت، ب) حجاب، ج) نجابت، د) حیا

انسان به هر اندازه که عفیف و نجیب و پاک باشد، به همان اندازه «متدین» است. هر چند که خودش متوجه نبوده و متعقد به دین نباشد. عفت و نجابت و پاکی و اصولاً هر صفت و خصوصیتی که کمال محسوب شود، جزئی از دین است.

دوم- اخلاق نیک (ویژگی اساسی و حتمی برای طرفین)

منظور از «اخلاق نیک» تنها «خنده‌رویی و خوش خلقی اصطلاحی» نیست، زیرا خندیدن و . . . .  در بعضی از مواقع ، نه تنها مطابق اخلاق نیست، بلکه ضد اخلاق است. بلکه منظور از اخلاق نیک، «صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع» می‌باشد.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج انجام دهید و اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین بوجود خواهد آمد.

بدزبانی، زبان درازی، نیش زدن با زبان، بی ادبانه و بی پروا سخن گفتن و فحش دادن از نمونه‌های برجستة «بداخلاقی» است. و خوش زبانی، نرم خوی در سخن و مؤدبانه سخن گفتن، از نشانه بارز «خوش اخلاقی» می‌باشد.

«حسادت» از نشانه‌های مهم « اخلاق بد» است و «بزرگواری» از نمونه‌‌های برجستة «اخلاق پسندیده» است.

زندگی با انسان «کج خلق» بسار مشکل است و زندگی با افراد «خوش خلق» و «خوش برخورد» به انسان نشاط و امید می‌دهد. خوش خلقی یکی از نشانه‌های «ایمان» است بدخلقی، از نمونه‌های «ضعف ایمان».

لجاجت و دورنگی، لطمه‌های سنگینی به زندگی خانوادگی وارد می‌کند.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

از حضرت محمد (ص) در مور نشانه‌های مؤمن سؤال کردند حضرت فرمود: نشانه‌های مؤمن این است که رئوف است و می فهمد و حیا دارد. از حضرت علی (ع‌) پرسیدند. نشانه‌های مؤمن چیست؟ حضرت فرمودند: نشانة مؤمن این است که نگاه می‌کند آنچه خدا  از حق و حقیقت به او واجب کرده، دنباله رو آن می‌شود و نگاه می‌کند به آنچه با حق مخالف است، از آن دوری می جوید اگر چه باطل با او فامیل نزدیک باشد بنابراین فرد مؤمن مهربان رئوف و با معرفت است، شرم و حیا دارد وحق جو است و نسبت به باطل بیزار است. اگر فردی را که ما برای زندگی مشترک در نظر گرفتیم دارای این صفات باشد.

-         دیگر حق همسر را پایمان نخواهد کرد.

-         نسبت به همسر، دلسوز خواهد بود.

-  در اختلاف‌های خانوادگی هنگامی که متوجه اشتباهش شد عذرخواهی خواهد کرد چرا که قرار است دنباله رو حق و حقیقت باشد.

-  دیگر زحمات همسر را نایده نمی‌گیرد زیرا که فهم و شعور و معرفت دارد.

-  از حرف‌های رکیک و زننده و همچنین کارهای بد و ناپسند دوری خواهد کرد چون شخص با حیایی است.

اصولاً  شخص بد اخلاق، حداقل یک کمبود در  خود احساس می‌کند. و به همین علت، خود را نسبت به دیگران ناقص تلقی کرده و به مرور زمان و با فکرهای ناصحیحی که در مقایسه خود با دیگران می نماید اعصاب و روانش دچار تزلزل شدید شده تاجایی که تحمل شنیدن و یا دیدن کوچک‌ترین رفتار متضاد با ایده و روش خود ندارد و به همین خاطر ظرفیت‌اش پرگشته و عکس العمل نشان می‌دهد و این عکس العمل حربه‌ای است که در حقیقت برای پیرو نمودن دیگران به کار می بندد و از این رو شما تا از او اطاعت می کنید، داد و فریادی از او نمی‌شنوید اما   هنگامی که کارها بر خلاف آنچه او می خواهد اتفاق افتاده باشد و یا بخواهد اتفاق بیفتد، این قشقرق را به پا خواهد کرد.

(اسداللهی فرد/ گفتنی‌های ازدواج)

سوم- شرافت خانوادگی (شرط اساسی و حتمی برای طرفین)

منظور از «شرافیت خانوادگی» شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست، بلکه منظور «نجابت و پاکی و تدین‌ و . . . . » است.

ازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل!

در مسأله « انتخاب همسر» معقول نیست که انسان بگوید: « من می‌خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و فامیل او ندارم. . . . »زیرا ؛ این فرد جزئی از همان خانواده و فامیل است و مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل، از راه وراثت و تربیت و محیط عادات به این فرد منتقل شده است. اگر تو با آنان کار نداشته باشی، آنان با تو کار دارند! هرگز نمی‌توانی همسرت را از آنان و آنان را از همسرت جدا کنی. خودت هم نمی توانی رابطه‌ات را با آنان قطع کنی. یک عمر باید با آنها معاشرت و زندگی نمایی. اگر خانواده و خویشان همسر، ناباب و فاسد باشند، انسان را «زجر کش» می کنند و از دخالت‌های آنان در  زندگی و از ارتباط با آنان نمی‌شود بکلی جلوگیری کرد.

بدنامی یا خوشنامی آنان، تا آخر عمر همراه انسان است و در زندگی تأثیر می گذارد، تحمل بدنامی آنان، بسیار مشکل خواهد بود. صفات و خصوصیات آنان، در فرزندان آینده،‌ تأثیر دارد. البته «استثناء» نیز وجود دارد یعنی از خانواده بد، گاهی فرزندان شایسته و خوب بیرون می آیند اما بدون تردید او آثاری از آن ریشة مشترک، را در وجودش دارد. که ممکن است در مواقع و حالا «عادی» ظاهر نشود.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

چهارم- عقل( شرط اساسی برای طرفین)

برای ایجاد «زندگی سعادتمندانه» ، به «عقل و فهم سالم » نیاز است.

امام  علی (ع) می‌فرماید: بپرهیزید از ازدواج با احمق! زیرا مصاحبت  و زندگی با او بلا است و فرزندانش نیز تباه می شوند.

توجه: ممکن است انسانی «با سواد» باشد اما «عاقل» نباشد. و یا عاقل باشد اما با سواد نباشد.

یعنی «با سواد بودن» مساوی با «عاقل بودن»« نیست؛ همانگونه که عاقل بودن نیز مساوی با با سواد بودن نمی‌باشد. البته «علم» و «عقل» بر یکدیگر تأثیر دارند اما عین هم نیستند. البته بعضی از زرنگیها و زد و بندها و حیله گیریها را نباید به حساب عقل گذارد و انجام دهندة آنها را عاقل نامید.

پنجم- سلامت جسم و روح

اسلام از ازدواج با بعضی از بیماران، نهی فرموده است: مانند بیمارانی که دارای بیماری‌هایی از قبیل جزام، جنون و برص باشند. همانطور که قبلاً هم اشاره شد بعضی از بیماری‌های جسمی و روانی، اهمیت چندانی ندارند و مانع انجام وظایف همسری نشده و لطمه‌ای به زندگی نمی زنند و می توان آنها را تحمل کرد و یا با معالجه و مراقبت، درمان و برطرف نمود.

ششم – زیبایی:

«زیبایی » یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت «زندگی زناشویی» تأثیر بسزایی دارد. دو انسان که می‌خواهند به عنوان همسر و یاور، کانونی سعادتمندانه تشکیل دهند و تا پایان عمر در کنار هم با صفا و صمیمیت و عشق و محبت زندگی کنند. لازم است یکدیگر را از هر جهت دوست داشته باشند و از اندام و چهره و شکل ظاهری هم خوششان بیاید.

زیبایی، یک معیار و اندازه معین و «قانون استاندارد» ندارد که بشود افراد را با آن سنجید، بلکه- تا حدودی به سلیقة ‌افراد بستگی دارد. حتی ممکن است فردی در نظر کسی زیبا باشد و در نظر دیگری زشت.

زیبایی،‌ یک خصوصیت نسبی است و لازم نیست که در حد عالی باشد، بلکه مهم آن است که دو همسر، یکدیگر را بپسندند و از هم خوششان بیاید و دلخواه هم باشند.و کسی که تدین و ایمان و عفت و ارزشهای اصیل و  حقیقی را زیر بنای زندگی قرار داد و «زیبایی» را به عنوان یک «امتیاز کلی» در کنار آنها به حساب آورد،  گذشت زمان نمی‌تواند آن زندگی را فرسوده کند. زیرا خدای مهربان، به پاداش تدین همسران با ایمان، چنان محبت و اشتیاق شدیدی در قلبهای پاک آنان قرار می‌دهد. که هیچ عاملی حتی سپری شدن دوران جوانی و شادابی، نمی‌تواند آن را سرد و کرده از بین ببرد.

بنابراین پیوندی که بر اساس ارزشهای الهی پدید آمده باشد «پیوندی جاودانه» است و پیوندی که چنین نباشد «ناپایدار» خواهد بود.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

هفتم- علم و سواد

این «ویژگی» در امر «انتخاب همسر» و زندگی مشترک، مورد توجه است و امتیازی برای همسر شایسته محسوب می‌شود و در تکامل و رشد زندگی و انجام وظایف همسری و تربیت فرزند و . . . .  تأثیر نیکویی دارد. اما این خصومت نیز (مانند زیبایی) «شرط کمال» است نه « رکن و اساس» و باید در کنار صفات و معیارهای اصلی و اساسی بررسی شود نه مستقل.

علم بدون تعهد و ایمان همیشه مضر است، همانند «زیبایی» بدون ایمان و عفت.

هشتم – کفو همدیگر بودن (همتایی،‌‌ سنخیت، تناسب)

ازدواج نوعی «ترکیب بین دو انسان و دو خانواده» است. زندگی مشترک یک «پدیدة مرکب» است که اجزاء اصلی و اساسی آن «زن و مرد» می‌باشند. هر قدر بین این دو عنصر، همانگی، همفکری تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی و جسمی باشد، این «ترکیب» استوارتر، مستحکم‌تر، پرثمرتر، شیرین‌تر، لذت بخش‌تر و جاودانه تر خواهد بود؛ و هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد، زندگی سست‌تر، تلختر ، کم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود.

موارد همتایی و تناسب دختر و پسر:

1)  همتایی دینی و ایمانی: هر چه به هم نزدیکتر باشند و فاصله کمتر باشد، بهتر است. انسان مؤمن، اگر با همسری بی ایمان ازدواج کند و نتواند او را متدین نماید، یا باید همرنگ او شده و بی دین شود و یا در برابر او مقاومت کند و دائماً نزاع و زد و خورد داشته باشد. البته استثناءهایی وجود دارد اما ما مطالب را بر مبنای  «اکثر» افراد بیان می کنیم.

2)  همتایی  و همگانی فرهنگی و فکری: زوجین در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان گرفته و بر مبنای آن عمل کننده و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند. این عمل جز با داشتن فرهنگ مشترک و هماهنگ تقریباً غیر ممکن است.

3)  همتایی اخلاقی: ممکن است دو نفر از نظر «تدین و ایمان» در مقام بالایی باشند اما از جهت اخلاقی با هم تفاهم نداشته باشند و به اصطلاح «اخلاقشان با هم جور در نیاید» بنابراین در زندگی دچار مشکل خواهند شد.

4)   هم سطح بودن در تحصیلات: بهتر آن است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند تا تفاهم   بیشتری در زندگی‌شان وجود داشته باشد.

5)  همتایی جسمی و جنسی: مسائل جنسی، یکی از ارکان اصلی و بنیادین «زندگی زناشویی» است. «اشباع و ارضاء و رضایت جنیس» زن و شوهر از هم، تأثیر مثبتی در موفقیت زندگی شان دارد همانگونه که «عدم اشباع و نارضایتی» آنان، تأثیر مخرب و خطرناکی بر کل زندگی باقی می‌گذارد. اگر یک همسر، از نظر جسمی و جنسی، قوی و «گرم مزاج» و دیگری ضعیف و «سرد مزاج» باشد، در بسیاری از امــور زندگی شان خلل وارد می‌شود و احتمال فساد و انحراف، بسـیار قوی‌ است.

6)  تناسب در زیبایی: توجه به توازن و تناسب میان دو همسر در زیبایی صورت و اندام و قیافه ظاهری نیز لازم است.

7)  تناسب سنی: تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر،  یک امر طبیعی است. پسر، 4 سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می‌رسد، پس خوب است که تفاوت سن آنان در امر ازدواج نیز همین مقدار باشد. البته در بخش دوم این تحقیق بطور کی در این مورد توضیح داده شده است.

8)  تناسب مالی: قاعدة عامی در این مورد این است که، صلاح نیست که دختر و پسرها و خانواده هایشان از نظر مالی و ثروت تفاوت زیادی داشته باشند. زیرا ممکن است موجب تکبر و غرور یک طرف و حقارت طرف دیگر شود.

9)  تناسب خانوادگی: ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل در قسمت‌های قبلی توضیح داده شده است.

10) تناسب سیاسی: اگر زوجین به مسائل سیاسی اهمیت دهند باید این مورد توجه کنند که، از دو گروه مخالف نباشند و اگر نه مشکلی پیش نمی آید.

11) تناسب اجتماعی: کسی که اهل علم و تحقیق و پژوهش است و می خواهد عمر و زندگی‌اش را در راستای مسائل علمی و تحقیقی بگذراند و بافت زندگی اجتماعی و خانوادگی‌اش این گونه بافتی است و روحیه اش یک روحیة‌ کاوشگرانه می‌باشد، هرگز نباید با فرد و خانواده‌ای وصلت کند که روحیه اجتماعی شان یک روحیه اشرافی است و اهل خوشگذرانی، مهمانیهای رویایی و . . .  هستند. البته تفریح و سرگرمی در حد اعتدال برای کسی که اهل تحقیق است نیز لازم است  اما عیش و نوش،‌ مهمانی آنچنانی و . . . .  چیز دیگری است.

12) همتایی و تناسب در آینده را نیز تا حد ممکن باید در نظر گرفت، از بررسی وضعیت خانواده و رفتار و اخلاق افراد،‌ می توان تا حد زیادی، آینده‌شان را پیش بینی کرد دختر و پسر قبل از ازدواج، هدفها و ایده ها و طرح های ذهنی و «احتمال تغییرات» در زندگی آینده‌شان را به یکدیگر بگویند. زیرا اگر همسران، اهداف و برنامه‌های آینده یکدیگر را قبل از ازدواج بدانند یا می پذیرند  خود را برای همراهی و  تحمل آماده می‌کنند و یا نمی پذیرند و رد می کنند و مساله منتفی می‌شود. اما اگر ندانند و نفهمند، در آینده که با آنها مواجه می‌‌شوند، ممکن است قبول نکنند و نتوانند تحمل کنند و آنگاه گرفتاری پیش می‌آید و کار به نزاع و دعوا و . . . .  می کشد.

و در آخر مبحث نتیجه می‌گیریم که :

کبوتر با کبوتر باز با باز

 

کند همجنس با همجنس پرواز!

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

 راههای گزینش همسر:‌

1)           مشورت

2)           واسطه و معرف

3)           تحقیق

4)           فرستادن پیک

5)           نوشتن نامه

6)           عکس

7)           گفتگوی مستقیم

8)           دیدن یکدیگر

راه  اول- مشورت:

صفات مشاور:

تدین: به انسان بی‌دین نمی‌شود اعتماد کرد، انسان متدین، علاوه بر اینکه مورد اعتماد است. قضایا را از دید اسلام می‌نگرد و مطابق معیارهای اسلامی نظر می‌دهد. مشاور باید دارای عقل و فهم باشد و نسبت به مسائل انتخاب همسر و ازدواج، آگاهی کافی داشته باشد، یک مشاور خوب باید رأی و عقیده خود را آزادانه و بدون ترس و مصلحت اندیشی غلط، بیان کند، انسانی که «آزادی رأی» نداشته باشد، ممکن است مصلحت‌هایی را در نظر بگیرد که به زیان مشورت کننده تمام شود، یک مشاور باید دلسوز و خیر خواه و امین و رازدار باشد و . . . .  پدر و مادر می‌توانند بهترین مشاور برای جوانان باشند و نظرات و تجربیات خود را در اختیار فرزندانشان قرار دهند،‌ اما نظراتشان را بر آنان تحمیل نکنند. البته بعد از گرفتن مشاور نیز در نهایت تصمیم نهایی با خود فرد است.

راه دوم- واسطه و معرف:

واسطه و معرف در امر ازدواج کسی است که: دختر و پسری را می‌شناسد و آنان را برای ازدواج، به یکدیگر معرفی می‌کند و یا اینکه: علاوه بر معرفی، در ادامه کار نیز آنان را یاری می‌نماید و یا اینکه: او معرفی نمی‌کند،‌ اما جوان یا خانواده و یا بستگانش به او مراجعه کرده و از او می‌خواهد که فرد مناسبی را برای ازدواج به او معرفی کند و یا در امر انتخاب همسر، راهنمایی و کمکش نماید. این وساطت بسیار مهم است و به هر کسی نمی‌ توان اعتماد کرد.

انواع واسطه‌ها:

1)  خیر خواه و آگاه: اینان معیارها را می‌دانند و راه و رسم این وظیفة مهم را می‌شناسند و به خوبی از عهدة آن بر می آیند.

2)  خیر خواه و اما ناآگاه: اینان نیتشان «خیر» است و می خواهند کاری صواب کنند و  به ثواب برسند اما راه و رسم آن را نمی‌دانند و ممکن است اعتماد به اینان، خسارتبار باشد.

3)  افرادی که نیت سوء دارند و غرضهای پلید و منافع خاصی را دنبال می کنند. این افراد نیتشان شر است و عملشان هم شر و جوانان و خانواده باید کاملاً مواظب این شیادان باشند.

راه سوم- تحقیق

1)           بررسی احوال و صفات خویشان نزدیک شخص:

بعضی از خصوصیات و صفات، در یک خانواده و فامیل، گسترده است و افراد یک خانواده و فامیل دارای صفاتی مشترکند.

2)           تحقیقی از طریق خویشان او

البته نظر خویشان نمی‌تواند «حجت» باشد چون ممکن است از روی ترس یا مصلحت اندیشی سخن گویند. بنابراین نظر آنها تنها می‌تواند راهنمایی برای مراحل دیگر تحقیق باشد. مگر این که اطمینان حاصل شود که فرد مورد مشورت انسانی عادل و بی غرض و بی طرف است و واقعیت را کتمان نمی‌کند.

3)           از طریق دوستان نزدیک «او».

همکلاسان، همکاران و دوستان نزدیکی که مدتها با او در تماس و معاشرت و دوستی بوده آنان موارد خوبی برای تحقیق‌اند البته باید به نکته‌ای که در مورد خویشاوندان گفته شد در اینجا نیز تفکر کرد.

4)           از طریق معلمان و استادان «او».

اینان ممکن است خصوصیات و مطالبی دربارة «او» بدانند که حتی خویشان و دوستان نزدیکش هم ندانند. دربارة اینان مشکل قبلی کمتر  وجود دارد، زیرا آنان،  نه خویشاوند  هستند و نه نیازی به آن گونه مصلحت کاری و کتمان می‌بینند.

5)           تحقیق از طریقی دشمنان «او».

دشمنن شخص، عیبهایش را واضح‌تر بیان می کنند. البته این هم حجت نیست و اگر عیب و نقصی از «او» بیان کردند، تا از راههای دیگر ثبت نشود، نباید مورد توجه و عمل قرار گیرد.

راه چهارم – فرستادن پیک

دختر و پسر و خانواده‌یشان، چند نفر از خویشان و آشنایان را برگزینند و به منزل و مکان  فرد مورد نظر بفرستند. قبل از فرستادن « پیک‌ها »به این «مأموریت مهم!»، «دستور کار مأموریت» را برایشان بیان کنند. به این صورت که : معیارها و نقطه نظرهای خود و اموری را که آنان باید مورد توجه قرار دهند، برایشان تشریح کنند. البته پیک‌ها باید عاقل و خیرخواه و امین باشند و همچنین دارای تجربه و معیارهای صحیح، هم جوان و هم سالمند باشند زیرا سالمندان تجربه‌هایی دارند که ممکن جوانان نداشته باشند و جوانان نیز معیارها و بینشهایی دارد که شاید سالمندان فاقد آن باشند. پس از آن که پیک ها از مأموریت بازگشتند،  دختر و پسر و خانوادة هایشان، اطلاعات و نظرات را بگیرند و پیرامون آن تفکر و دقت و مشورت کنند و پس از بررسی همة جوانب، برای برداشتن گامهای بعدی تصمیم بگیرند. اطلاعاتی و نظرات پیکها، حکم «راهنما» را دارد، نه حکم «نظر نهایی» راه و امکان وجود اشتباه در نظراتشان نیز هست. در این مرحله نیز، تصمیم گیرنده نهایی، «دختر و پسر» هستند، با بررسی همة جوانب امور.

راه پنجم- نوشتن نامه:

پس از پیمودن راههای قبل، اگر زمینه مساعد بود و دختر و پسر به تصمیم مثبت نزدیک شوند، گام بعدی می‌تواند «نامه نوشتن» باشد. منظور ما از «نامه نوشتن»، آن «نامه پراکنیهای عاشقانه» که بعضی از افراد انجام می‌دهند نیست، بلکه منظور این است که: دختر و پسر، با اطلاع خانوده هایشان و با رعایت موازین عفت و شرع نظرات، هدفها، خواسته‌ها و انتظارات خود را از همسر، معیارها و ملاک‌های خود، برنامه‌های آینده خود اخلاق و روحیات خود و از این گونه امور را، محترمانه و بدون خلاف‌گویی و پرده پوشی، بنویسند و بوسیلة «پیک‌ها» برای یکدیگر بفرستند.

راه ششم- عکس:

پس از پیمودن راههای پیشین، اگر نتایج آنها مثبت بود و اگر دختر و پسر یکدیگر را ندیده باشند، دیدن عکس‌های یکدیگر می‌تواند در افزایش شناخت و رسیدن به تصمیم، مؤثر باشد.

باز منظور آن عکس دادن‌های «خلاف حیا و عفت» نیست، بلکه باید عکس‌ها بوسیله «پیک‌های امین» از افراد خانواده، فرستاده شده و پس از دیدن، باز گردانده شود.

این راه،‌ به هیچ وجه نمی‌تواند حجت و دلیل نهایی باشد؛ زیرا «عکس» نمی‌تواند حقیقت درونی شخص را بیان کند؛ حتی نمی‌تواند قیافة ‌ظاهری را هم به طور کامل نشان دهد. بلکه یک «راهنمای جزئی» است به سوی شناخت و آگاهی کوتاه برای گامهای بعدی.

راه هفتم- گفتگوی مستقیم:

از مهمترین و موثرترین راههای «نقشة راهنما» صحبت و گفتگوی رو در روی دختر و پسر است پس از پیمودن راههای قبلی و مثبت بودن نتایج آن، حتماً لازم و ضروری است که دختر و پسر، «مذاکرة مستقیم» داشته باشند و در فضایی آرام و بدون خوف و فشار از طرف دیگران، مسائل و نظرات خود را بررسی کنند. این گفتگو باید خونسردانه و با آمادگی قبلی باشد. بین تصمیم گفتگو و انجام آن فاصله باشد تا بتوانند خود را آماده کرده و آنچه را می‌خواهند مطرح کنند، یادداشت نمایند. یکی از فایده‌های مهم این گفتگوها این است که: از سخنان شخص و صحبت‌ با او، می‌توان مقدار زیادی به مکونونات درون‌اش پی برد و از احوال و صفاتش آگاه شد. امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: «انسان هر چه را در دل و درونش پنهان کند،از‌ لغزش‌های زبان و حالتهای چهره‌اش آشکار می‌شود».

پدران و مادران- که سعادت فرزندانشان را می‌خواهند- باید آنان را در این مسأله مهم یاری کنند و زمینه انجام آن را را فراهم نمایند. و آرامش لازم را برایشان بوجود آورند. مبادا خدای ناخواسته از این کار جلوگیری کرده و تعصب‌‌ بی جا بخرج دهند. این گفتگو، از نظر اسلام و عقل، پسندیده است بسیار دیده‌ایم که پدر و مادر دختر، از این گفتگو ممانعت می‌کنند و این کارشان را به حسب اسلام و غیرت می‌گذارند،‌ در صورتی که اسلام و غیرت، حکم می‌کنند که وسائل سعادت و خوشبختی را فراهم کنیم. و این گفتگو، در سعادت و تفاهم بین زن و شوهر، تأثیر بسزایی دارد. متأسفانه عده‌ای از پدر و مادرها، صحبت کردن دو جوان را به حساب پاسخ مثبت دو طرف می‌دانند و فکر می کنند که حتماً پاسخ هر دو باید مثبت باشد و اگر یکی از طرفین (دختر یا پسر) پاسخش منفی باشد به شدت با او برخورد می‌کنند.

دستور کار جلسه:

موضوعات قابل طرح در این گفتگو و مذاکرات، مختلف است؛ زیرا افراد، عقیده‌ها، آرمانها،‌ هدفها و خواسته‌هایشان باه متفاوت است. اما بعضی از مطالب، عمومی بوده و لازم است مطرح شود و روی آنها مباحثه صورت گیرد، بنابراین بعضی از آنها را بیان می‌کنیم.

1)           بیان خط مشی کلی زندگی آینده:

بیان اینکه زندگی را بر چه مبنایی می‌خواهند استوار و اداره کنند. مثلاً یک جوان متدین، می‌خواهد زندگی‌اش بر اساس قوانین اسلام بنا شود و همسرش نیز باید چنین باشد و در همة امور زندگی، تابع اسلام باشند.

2)           گفتگو دربارة اهداف آینده:

بیان هدف هایی که قصد دارند در زندگی آینده‌شان دنبال کنند. هدف‌ها و آرمانهای علمی،‌ اخلاقی، اجتماعی، شغلی و . . . . .

3)           بیان صادقانه صفات و اخلاق و خصوصیات خود

4)           بیان خواسته‌ها و انتظارات طرفین از یکدیگر

5)  بیان نظرات خود دربارة چگونگی برخورد و رفتار و رابطه با خانواده و بستگان وخویشان یکدیگر.

6)           طرح نظرات خود دربارة شیوة تربیتی فرزندان آینده

7)           بیان عیبها و نواقص و بیماری‌های خود:

اگر دختر و پسر، بیماری و عیب و نقص دارند، صادقانه و بدون کم و زیاد، به یکدیگر بگویند؛ زیرا:

اولاً: این کار واجب است  و پرده پوشی و مخفی کردن عیبها، «تقلب» و «کلاه گذاری» و «خیانت» محسوب می‌شود و حرام است.

ثانیاً: اگر از اول گفته شود، طرف مقابل ، یا او را با همان عیب می پذیرد و یا رد می‌کند. اگر پذیرفت، خود را برای تحمل آن آماده می‌کند و او را انسانی صادق و بی‌تقلب و با شهامت می‌بیند و محبتش را به دل می‌گیرد و خود را در آینده «فریب خورده» احساس نخواهد کرد. اما اگر گفته نشود و بدون آگاهی طرف، وصلت صورت گیرد، در آینده از آن عیب و نقص با خبر خواهد شد و خود را «فریب خورده» و «خسارتکار» و همسر و خانوادة او را «فریبکار و خیانتکار» می‌بیند و . . . .  آنگاه مشکلات فراوانی به بار خواهد آمد. محبت همسر از دلش بیرون می‌رود و کینة او را به دل می‌گیرد؛ زیرا انسان نمی‌تواند فردی «فریبکار» را دوست داشته باشد. اگر همین عیب و ایراد را قبلاً صادقانه به او گفته بودند،‌ ممکن بود بپذیرند. اما حالا مسأله فرق می‌کند. البته بعضی از عیب ها و بیماری‌ها و اشتباهات گذشته که هیچ ربطی به حقوق همسر و زندگی آینده ندارد می‌تواند این نشود اما باید در  چنین حالتی با مشاوره صحبت کنید.

شروط و خواسته‌های ناحق را نپذیرید!

گاهی مشاهده می‌شود که دختر و پسر قبل از ازدواج، شرطها و خواسته‌هایی را برای هم مطرح و بر یکدیگر تحمیل می کنند که ناحق است و طرف را از حقوق مسلم و حتمی خود محروم و از او سلب اختیار می‌کنند.

این شرطها و خواسته های ناروا را به هیچ وجه نباید پذیرفت. اختیارات و حقوقی را که خداوند به هر کدام از مرد و یا زن داده است. نباید با پذیرفتن شرط، از دست داد. با  خود نگویید «فعلاً می‌پذیریم اما بعداً عمل نمی‌کنیم.» زیرا پذیرفت شرط تعهد می‌آورد و مؤمنان باید به شرطهایشان عمل کنند.

راه هشتم- دیدن یکدیگر:

پس از پیمودن راههای قبل، اگر به نتیجة مثبت رسیدند و همة امور را رو براه دیدند و هیچ مانعی سر راه ازدواجشان نبود و در صورتی که دختر و پسر، یکدیگر را نایدده باشند،‌ تصمیم نهائی لازم است همدیگر را کاملاً ببینند. دیدن چهره و قیافة‌ ظاهری، از لازمترین و ضرروی‌ترین مسائل این مرحله از «نقشة راهنما» است.

تعریف و توصیف دیگران، هر چند که موثر است، اما کافی نیست؛ بلکه خود دختر و پسر نیز باید ببینند؛ زیرا سلیقه ها متفاوت است. دیدن مقدار کمی از صورت هم کافی نیست، بلکه بطور کامل و واضح و آشکار ببینند، بطوری که هیچ نقطة مبهمی باقی نماند.

مبادا گفته شود:‌« ما همه چیز را پسندیده‌ایم و خواسته‌ها و معیارهایمان تأمین است؛ دیگر مهم نیست که قیافه و شکل ظاهری چگونه باشد.

زیرا پسندیدن یا نپسندیدن قیافة ظاهری، می‌تواند بر تمام نتایج قبلی تأثیر بگذارد. شیوة صحیح در این موضوع این است که: هر گاه خواستگاری بری دختر آمد، باید مقدمات و راههای بدست آوردن شناخت، مانند تحقیق، مشورت، فرستادن پیک و . . . .  طی شود و همة جوانب کار سنجیده و بررسی گردد. آنگاه اگر معلوم شد که پسر قصد سوء استفاده ندارد و دختر و پسر کفوء هم هستند و منافعی سر راه ازدواجشان نیست و احتمال وصلت و ازدواج، قوی است؛ زمان «دیدن کامل» به عنوان مرحلة نهایی تصمیم و گزینش، انجام گیرد. است.

مردی از امام صادق (ع) پرسید: آیا مردی که قصد دارد با زنی ازدواج کند، می‌تواند به گیسوان و زیبائیهایش نگاه کند؟ امام (ع) فرمودند: اگر قصد سوء استفاده نداشته باشد (واقعاً به قصد پسندیدن برای ازدواج باشد) هیچ اشکالی ندارد.

استخاره:

هر گاه کسی بخواهد کاری را انجام دهد، اگر خوبی و سلاح آن کار برایش روشن است، باید با استمداد و طلب خیر از خداوند و توکل به او، آن کار را انجام دهد و هیچ برای استخارة‌ مصطلح نیست. و اگر بدی و عدم صلاح آن کار برایش آشکار است. باید آن را ترک کندن و باز هم هیچ جایی برای استخاره وجود ندارد. اما اگر پس از تفکر و تحقیق و مشورت و پیمودن تمام راههای ممکن، باز هم راه به جایی نبرد و «حیران» بر سر «دوراهی» درماند و عقربة اندیشه و تصمیمش روی 50% مانده و به هیچ طرفی تمایل پیدا نکرد و آن کار هم به گونه‌ای است که نمی‌شود به حال خود رهایش کرد، بلکه باید تکلیف آن را روشن نمود. . . . . . .  آنگاه نوبت به «استخارة معروف» می‌رسد؟

به علاوه ، این استخاره ، هیچ گونه «تکلیف شرعی و عقلی‌ای» معین نمی‌کند، بلکه انسان را از حیرت و سر دو راهی بیرون می‌آورد و یکی از دو راه را پیش روی او می‌گذارد «انجام یا ترک» و این استخاره علاوه بر این که هیچ تکلیفی نمی‌آورد، هیچ تضمینی هم وجود ندارد که راهی را که نشان داده، صحیح باشد و راه مقابلش غلط. نکته مهم این است که فردی که برایتان استخاره می‌کند عالم باشد.

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)

دوران نامزدی:

از چند جهت لازم است که بین عقد و عروسی فاصله‌ای باشد:

1)  دختری که چندین سال در یک خانواده زندگی کرده و با افراد خانواده بخصوص پدر و مادرش  انس شدیدی دارد، و جدایی از آنان برایش سخت است، صلاح نیست که ناگهان او را از خانواده‌اش جدا کنند، زیرا از نظر عاطفی به او لطمه وارد می‌ شود. بلکه لازم است برای این جدایی، به تدریج در او  آمادگی ایجاد شود.

2)  دختر و پسری که تاکنون مسؤولیت زندگی‌ به عهدة پدر و مادر بوده است،‌ آمادگی آن را ندارند که یک مرتبه کل مسئوولیت زندگی را به دوش بگیرند. بلکه فرصتی لازم دارد که خود را برای پذیرش بار  مسؤولیت زندگی مشترک آماده کنند.

3)  دختر و پسری که تا چندی قبل با هم بیگانه بوده‌اند، برایشان سخت است که یک مرتبه و بدون مقدمه در کنار هم قرار گیرند و با هم زندگی مستقل را شروع کنند لازم است مدتی بگذرد تا با هم انس بگیرند و آماده زندگی با هم باشند.

4)  ممکن است دختر و پسر، بنا به دلائلی- مانند ادامة تحصیل یا سربازی- آمادگی زندگی مشترک و مستقل را نداشته باشند، اما آمادگی نامزدی را داشته باشند. پس، نامزد می‌شوند تا هنگامی که آن موانع برطرف شد، عروسی کنند.

5)  والدین دختر و پسر نیز برای عروسی عزیرانشان،‌ احتیاج به آمادگی دارند. دوران نامزدی، فرصت لازم را برای این آمادگی، در اختیارشان می گذارد و . . . .

فایده‌های دوران نامزدی و وظایف دختر و پسر در این دوران:

1) افزایش شناخت نسبت به یکدیگر،‌ برای تفاهم بیشتر،

هر چند که دختر و پسر ، در مرحلة گزینش، باید شناخت کافی نسبت به هم پیدا کرده باشند اما علاوه بر آن شناخت، باید در دوران نامزدی، آشنایی ملموستر و محسوس‌تر و بیشتری از یکدیگر پیدا کنند و بار و حیات و اخلاق و دیدگاههای هم بیشتر آشنا شوند.

2) اصلاح و تربیت:

اگر کسی صفت و خصوصیتی را در نامزدش مشاهده کند که مورد پسندش نباشد و بخواهد آن را برطرف و یا اصلاح کند و یا صفت وحالتی را در او ایجاد کند. بهترین دوران برای این «اصلاح و تغییر و تربیت» دوران نامزدی است. چون هنوز روابطشان عادی نشده و نسبت به هم احترام و محبت‌ خاصی قائلند، در نتیجة: پذیرششان از همدیگر بیشتر است و زمینة تحول و تغییر و اصلاح و مساعدتر است.

3) افزایش محبت:

یکی از شرط‌های مهم و اصلی سعادت در زندگی زناشویی «محبت» است. و زمینة آن باید قبل از عقد فراهم شده باشد. اما دوران نامزدی، بهترین فرصت است برای افزایش و تحکیم محبت. رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها، در افزایش محبت و یا کاهش آن، مؤثر است.

بنابراین، دختر و پسر باید کاملاً مواظب اعمال خود باشند و از هر عمل پسندیده‌ای که باعث افزیش محبت می‌‌شود، کوتاهی نکنند و از کارهایی که موجب دلسردی و کاهش محبت می شود،‌ اجتناب کنند.

4) ایجاد امید نسبت به زندگی آینده

«امید» نیز نقش مهمی در سعادت زندگی مشترک دارد. نامزدها باید از ایجاد و تقویت امید در دلهای یکدیگر کوتاهی نکنند، با سخنان پر امید و رفتار متین و مطمئن می‌توانند این کار را انجام دهند.

5) پایه ریزی استقلال زندگی آینده:

دختر و پسر – معمولاً قبل از ازدواج، وابسته به زندگی پدر و مادر هستند، که باید این «وابستگی» تبدیل به «استقلال» گردد. دوران نامزدی، فرصت مناسبی برای پی ریزی این استقلال است. نامزدها باید برای آینده، طرح و برنامه بریزند، اهداف و دورنماها وافقهای زندگی آینده را ترسیم نمایند و راههای وصول به آنها را بررسی کنند.

6) بها دادن به احساسات و عواطف همدیگر:

نامزدها باید مواظف عواطف و احساسات یکدیگر باشند و به آنها بها و جواب مناسب دهند. بعضی از نامزدها، به عواطف و احساسات لطیف نامزدیشان، بهای لازم را نمی‌دهند و به او «بی‌اعتنایی» می‌کنند و خیال می‌کند این کارشان باعث عزیزتر شدنشان می‌شود و حال آنکه کاملاً برعکس است و چنین رفتاری باعث جریحه‌دار شدن عواطف نامزدشان می‌ شود و در نتیجه کینة او را به دل می‌گیرد و ممکن است لطمه‌های سنگینی به زندگی شان بزند.

دختر باید سنگین و متکبر باشد. اما در مقابل نامحرمان، نه در برخورد با نامزد شرعی‌اش! دختران متدین و با عفت بدانند که این کارها، لازمة تدین و عفت نیست بلکه حرام است. معنا ندارد که دختر، در مقابل نامزدش که به او محرم است و در حقیقت شوهر اوست،‌ خود را مخفی کند.

7) هدیه دادن:

«هدیه» در جلب دلها و افزایش محبت، نقش عجیبی دارد. لازم نیست که هدیه، گرانقیمت باشد، بکله لازم است زیبا و مورد علاقة طرف باشد و مهمتر آنکه: ظریفانه داده شود! هدیه دادن، ظرافت و سلیقة‌ خاصی را می‌طلبد!

این هم فراموش نشود که: هدیه دادن باید از دو طرف باشد، نه اینکه فقط پسر به دختر یا دختر به پسر بدهد.

8) نامه نگاریهای محبت آمیز:

نوشتن نامه‌های عاشقانه و پر محبت و با صفا، تأثیر نیکویی در افزایش محبت و استحکام رابطة بین نامزدها دارد. حتی اگر دو نامزد به هم نزدیک باشند و همیشه یکدیگر را ببینند، باز هم نوشتن نامه تأثیر خوبی را دارد. همسرانی را می‌شناسیم که پس از گذشت سالها از زمان ازدواجشان، هنوز نامه‌های دوران نامزدی را نگه داشته و مطالعه می‌کنند و برایشان خاطره انگیر 

دانلود بررسی عشق و ازدواج

مقاله ای درباره روانشناسی عشق

مقاله ای درباره روانشناسی عشق

مقاله ای درباره روانشناسی عشق

دانلود مقاله ای درباره روانشناسی عشق

مقاله ای درباره روانشناسی عشق
روانشناسی
مقاله ای درباره روانشناسی
روانشناسی عشق
دانلود مقاله
تهیه مقاله فارسی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 52 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 66

این فایل به همراه مقدمه و متن اصلی و منابع و دارای 66 صفحه می باشد با فرمت word ( قابل ویرایش و آماده به چاپ ) در اختیار شما قرار می‌گیرد.

  بخشی از متن اصلی :

برای انسان رسیدن به کمال بدون نوعی از عشق ورزیدن امکان پذیر نیست. بدین گونه هر کس در آرزوی عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زیادی هستند که بطور کامل ناکام می گردند. امروزه عده ای هستند که می ترسند به نفوذ عشق دیگری سر فرود آورند زیرا تصور می کنند هویت شخص خود را از دست می دهند. عده ای دیگر در ناخود آگاه خود عاشق شدن را ممنوع می کنند چون نمی خواهند مورد خیانت واقع شوند. در این مواقع است که بعلت ناسازگاریهای ناخود آگاه در درون فرد عشق ورزی غیر ممکن می گردد و در مواقع است که روانکاوی یا دوباره سازی روانی تقریبا همیشه موثر است...

بخشی از فهرست مطالب:

مقدمه

توهم در عشق

هنر عشق ورزیدن

 ماهیت عشق

روانشناسی پیوند عاشقانه و مفاهیم عشق

مفاهیم عشق

مثلث عشق

بهای عشق چیست به جز عشق؟

و...

دانلود مقاله ای درباره روانشناسی عشق

مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار

مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار

مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار در 13 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار

تحقیق بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار 
پژوهش بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار 
مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار 
دانلود تحقیق بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار
بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار 
روابط زناشویی
 عشق پایدار
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 18 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 13

مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار در 13 صفحه ورد قابل ویرایش


مرگ قو

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

    

 
    

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ، تنها نشیند به موجی
    

 
    

رود در گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه‌چندان غزل خواند آن شب
    

 
    

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند که این مرغ شیدا

    

 
    

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد

    

 
    

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

    

 
    

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد

    

 
    

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن

    

 
    

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

دکتر مهدی حمیدی

آفرینش آدم و حوا و روایتی از هابیل و قابیل

خداوند انسان را نیز مانند موجودات دیگر بصورت جفت آفرید تا برای هم موجب آرامش باشند. آدم تنهای تنها در بهشت بسر می برد و از نوع خود هیچکس را هم صحبتی نداشت تا با وی مانوس باشد، روحش سکون و آرامش نداشت، خداوند همدم و مونسی به نام حوا در کنارش آفرید. روزی آدم بدنبال یک خواب طولانی همینکه سر از خواب برداشت چشمش به زنی افتاد که بالای سرش نشسته است، پرسید تو کیستی؟ حوا پاسخ داد من همسر تو هستم، آفریده شدم تا مونس تو باشم. خداوند فرمود ای آدم خودت و همسرت در این باغ زیبا مسکن گزینید ولی به آن درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. آدم و حوا وسوسه شدند و به آن درخت میوه نزدیک شدند و از بهشت به روی زمین اخراج شدند. خداوند در وجود انسان میل جنسی را به او هدیه کرد، که برای بشر شامل دو هدف اصلی است هدف اول ارتباط با علم الحیاة (بیولوژی) دارد و بقصد تولید نسل می‎باشد و دیگری فرعی و برای رفع حوائج شهوانی بوده و با حصول لذائذ انجام میگیرد. که ازدواج بخاطر هدفهای فوق صورت می‎گیرد بشرطی که در مسیر درست و حلال باشد. زمانی که آدم و حوا از میوه ممنوعه خوردند و از بهشت رانده شدند در زمین سکونت کردند و خداوند توبه آنها را پذیرفت و اجازة زندگی روی زمین را به آنان داد، آنها صاحب فرزندانی شدند هم دختر و هم پسر، دو تن از پسران آدم خواهان یکی از خواهرانشان شدند یعنی زمانی که هابیل و قابیل به سن ازدواج رسیدند. لذا خداوند به حضرت آدم امر کرد که هابیل و قابیل باید هدایایی را بیاورند و هدیه ای که قبول واقع شود صاحب آن هدیه «شوهر» خواهرش خواهد بود. هابیل دامداری می نمود و قابیل کشاورزی، هابیل یکی از بهترین بره های خود را جدا کرده و قابیل چند خوشه خشکیده گندم را انتخاب و روز امتحان هر دو بالای یک بلندی می‌روند، بادی وزیدن گرفته و بره را از دست هابیل می برد یعنی هدیه هابیل مورد قبول واقع شده و دختر برای اوست. قابیل از فرط عصبانیت با سنگی بر سر برادر خود زده و او را می کشد چون کمی از او بزرگتر بود قدرت بیشتری داشت، حالا او نمی دانست با جنازة برادر چه باید بکند. خداوند دو کلاغ را در حال نزاع فرستاد، یکی از آنها دیگری را کشت و زیر خاک دفن کرد، قابیل نیز همین کار را با جنازة برادرش کرد و او را دفن کرد، پنهانی به نزد خانواده رفته دست خواهرش را می گیرد و از آنجا فرار می کند و در جای دیگری از زمین صاحب کودکان و نسلی دیگر از انسانها می شوند.
کتاب آدم و حوا اثر بی آزار شیرازی

زن در جاهلیت عربستان:

یکی از وحشتناکترین رسوم و عادتهای شوم دوران جاهلیت دخترکشی بود، آن هم در زشتترین صورت یعنی زنده بگور کردن یا گردن زدن و یا از بالای بلندی به پائین پرت کردن فرزندان دختر. آنان دختران را در ردیف حیوانات قرار می دادند، بی عفتی و بی ناموسی در حدی بود که به طور آزاد و رسمی بینشان نکاح چند تایی صورت می گرفت، یعنی مردان با قدرت مالی خود هر چند زن که
می خواستند اختیار می کردند و زنان نیز در اختیار هر فردی قرار می گرفتند، زنانی هم بودند که بر سر در خانه های خود پرچمی یا علامت و نشانه ای به این عنوان نصب می کردند، و اگر فرزندی می آوردند مدعیان را همراه قیافه شناسان جمع می کردند، قیافه شناسان کودک را شبیه هر کدام از مردان
می دانستند او را به عنوان پدر کودک معرفی می کردند. در چنین شرایطی پیامبر پا به عرصه وجود گذاشت و با خواست خداوند توسط عبدالله نوری پاک به رحم آمنه منتقل شد تا پیامبر به دنیا آمد.
کتاب: سیره چهارده معصوم محمد مهدی اشتهاردی

ازدواج پیامبر (ص) و خدیجه (س):

خدیجه از خاندان قریش، بانوئی بسیار پاکدامن و ارجمند بود، او دو شوهر کرد، هر دو از دنیا رفتند، و اموال بسیاری از آنها از طریق ارث به او رسید، ثروت او از حد و مرز می گذشت. همواره کاروانهای بازرگانی او در شام و یمن و طائف، در حرکت بودند، عموی خدیجه از دانشمندان و کشیشان مسیحی بود و همه کتابهای آسمانی را خوانده بود، او نشانه های پیامبری را در وجود پیامبر اسلام دیده بود، خدیجه توسط او به مقام پیامبر آگاه شده بود، و خود او نیز روش پاک و امانت داری و صداقت او را مشاهده کرده بود، از این رو مجذوب و شیفته بی قرار پیامبر (ص) شد و تصمیم گرفت با پیامبر ازدواج کند، در این وقت پیامبر (25) سال داشت ولی از سن خدیجه (40) سال می گذشت. پیامبر با وساطت عمویش ابوطالب پدر علی (ع) وسایل ازدواج با خدیجه را فراهم کرد، خدیجه بسیار فداکار و مهربان بود و همه ثروتش را در اختیار پیامبر گذاشت تا در راه هدفی بزرگ به مصرف برسد. پیامبر سال فوت خدیجه را «سال غم» نامید پیامبر می فرمود: خدیجه وقتی به من پیوست که همه از من دور می شدند، او در راه اسلام، هرگز مرا تنها نگذاشت، همواره از من حمایت کرد، خدا او را رحمت کند که بانوی پر برکتی بود. حضرت فاطمه (س) حاصل چنین ازدواجی بود.
سیره چهارده معصوم

ازدواج علی (ع) و فاطمه (س):

خواستگاران بسیاری برای حضرت فاطمه آمدند نزد پیامبر خدا ولی حضرت محمد و فاطمه (س) حضرت علی را برگزیدند. حضرت محمد به علی (ع) فرمودند چه چیزی را مهریه قرار میدهی، علی (ع) فرمود شمشیر و اسب و زره و شتری برای کشیدن آب از نخلستان دارم. پیامبر فرمود شمشیر و شتر و اسب برای خودت لازم است برای جنگ با مشرکان و کشاورزی و زندگی، فقط زره می ماند که من آن را به عنوان مهریه زهرا (س) می پذیرم حضرت علی زره را 480 درهم قطری فروخت به حضرت محمد داد و او را نیز با این جهازیه حضرت فاطمه را تهیه کرد. امام صادق می فرمایند: اگر خداوند علی را برای فاطمه (س) نمی آفرید، در سراسر زمین از حضرت آدم گرفته تا تمام انسانهای بعد از او، همسر همتایی برای فاطمه (س) پیدا نمی شد. پیامبر از پولی که حضرت علی به او داد وسایل زیر را به عنوان جهاز راهی خانه علی (ع) کردند: پیراهن یک عدد – روسری یک عدد – چادر مشکی عربی یک عدد – بقچه بافته شده از لیف خرما – دو عدد متکا – پرده پشمی – حصیر – آسیاب دستی – طشت مسی- کاسه سفالی – مشک آب – آفتابه سفالی – فرش پوستی – عبای سفید – ظرف آب خوری . هنگامی که این وسایل ساده و بی آلایش را به حضور پیامبر آوردند اشک در چشمانش حلقه زد و سر به آسمان نمود و گفت: خدایا به زندگی قومی که گرانمایه ترین ظروفش سفالی است برکت بده. در حدیثی نقل شده است که: حضرت فاطمه (س) بعد از وفات رسول خدا (ص) هرگز لبخند نزده بود جز زمانی که تابوت پوشاننده را دید از خوشحالی خندید و فرمود: این تابوت چقدر زیباست که مانع مشخص شدن حجم بدن می شود. گویی ایشان از چگونگی حمل جنازه زنان در مدینه ناخرسند بودند چون آنها بدن زن را روی چوبی بدون دیواره می نهادند به طوری که حجم بدن زن را نمایان می کرده است و با دیدن تابوت پوشاننده خندیده بودند.

کتاب: سیره چهارده معصوم

انگیزه های ازدواج و عوامل بازدارنده ازدواج:

غریزه بقای نسل، انگیزه تکامل نسل، نیاز جسمی، میل داشتن استقلال، بر آورده نیازهای عاطفی و انگیزه رفع تنهایی از انگیزه ازدواج می باشند و عوامل بازدارنده ازدواج در دختران و پسران نیز می تواندشامل: ازدواج را زود دانستن (یعنی معتقد است در آینده با کسب آمادگی های لازم و امکانات بیشتر ازدواج کند، زندگی آرام، راحت و طبیعی تری خواهد داشت) دنبال کردن اهداف مهم تر، اعتقاد به داشتن زندگی آزاد، شکست در عشق، اختلالات روانی – جنسی و افسردگی ، بدبینی، افراد وسواسی، و وابستگی بیمارگونه به خانواده، باشد. لذت زندگانی در مجاهده است باید با حقایق روبرو شد و بجای افسوس و آه با نیروی سعی و همت اشکالات را که بر سر راه کامیابی است از میان برداشت. از حقیقت به خیال پناه بردن و در پس زانوی غم نشستن، بیماری ناکامی را درمان نمیکند.

ازدواج مطلوب آن است که زن و شوهر یکدیگر را شناخته حسن تفاهم دارند و هر کدام از آنها بهدف و وظایف خویش آگاهی داشته و در تامین زندگی و تهیه سعادت خانوادگی تشریک مساعی می نمایند.

کتاب: روانشناسی عمومی دکتر حمزه گنجی

چند نکته:

در این پایتخت غالباً قیافه ها گرفته و چهره ها مغموم است از کارفرمای میلیونر تا کارگر تنگدست همه فاقد نوعی نشاط باطنی هستند و همه می نالند و شکوه دارند، در کوچه ها و خیابانها در منازل و مجالس غالب مردم عبوس و اخمو و افسرده بنظر می رسند مثل اینکه نشاط و شادمانی از میان ما ایرانیان رخت بربسته است. باید سعی کنیم روحیه خود را آماده کنیم تا از نشاطی که محیط مان را در بر گرفته استفاده کنیم برای بهره مندی از شادی این چند نکته را رعایت کنیم: ثروت را موجه سعادت ندانیم بلکه آنرا از وسائل تحصیل شادی بشناسیم. پیش از وقت خوب و بد هر چیز را در نظر بگیریم تا از پیش آمد خلاف آن متاثر نشویم. هیچکس و هیچ چیز را بدون عیب تصور نکنیم و بدانیم که خلقت انسان کامل نیست و حتماً همه ما دارای نقایص و معایب فراوان هستیم. با گذشت باشید، گذشته را فراموش کنید و توجه خود را به آینده معطوف دارید. لذایذ طبیعی را بر هوی و هوس مقدم بشمارید. لذت ببرید ولی بحدی که متعاقب آن رنج و زحمتی برای خودتان و دیگران فراهم نسازید. هر پیش آمدی قابل جبران است. اگر به بلیه ای دچار شدید تسلیم باشید و عاقلانه راه چاره را بیندیشید. نشاط و شادی در نهاد هر فردی هست ولی باید آن را تربیت و تقویت کرد، نگرانی و اندوه موجب پیری و زوال است و باید با آن مبارزه کرد.

مطلب: ..........

همسرداری

همسر داری مهارتی است که زن و شوهر با شناخت توانمندیها، تفاوتها و حساسیتهای یکدیگر بتوانند به نیازهای جسمی ، عاطفی، روانی و جنسی طرف مقابل پاسخ دهند، به طوری که هر دو احساس رضایت خاطر نموده به آرامش نسبی دست یابند.

تفاوت های روانشناختی زنان و مردان در زندگی مشترک:

میزان اعتماد به نفس زنان با احساس اطمینان آنان از (دوست داشته شدن) رابطه مستقیمی دارد، در حالیکه مردان زمانی از اعتقاد به نفس کافی برخوردارند که بتوانند درخواستهای همسران خود را بر آورده کنند. زنان دوست دارند برای حل شدن یک موضوع درباره آن صحبت کنند (حتی اگر وقت زیادی صرف نمایند) در حالی که مردان این عمل زنان را پر حرفی تلقی می کنند. زنان دوست دارند که شوهرانشان محبت خود را ابراز کنند و به آنان بگویند که چقدر دوستشان دارند، اما مردان فکر می کنند که همسرانشان باید بدانند که (من فقط او را دوست دارم، نیازی به گفتن نیست). وقتی مردان از زنان خود حمایت می کنند آنان را در حل مشکلاتشان توانمند تر می سازند و به زندگی امیدوارتر و علاقه مند تر می کنند. زنان فرمان بردن را دوست دارند ولی معتقدند این فرمان بردن باید عاشقانه باشد، در این صورت حاضر به هر گونه ایثار و فداکاری خواهند بود. هنگامی که مردان دیر می کنند، زنان با سؤالهای (چرا دیر کردی؟) (کجا بودی؟) در حقیقت دلواپسی و نگرانی توام با عشق و علاقه را به همسر خود ابراز می کنند، اما شوهران فکر می کنند که همسرانشان می خواهند آنها را زیر سوال ببرند و افرادبی مسئولیت و غیر مطمئنی جلوه دهند. وقتی شوهران فکر می کنند که برای زندگی و همسرانشان مفید هستند، احساس ارزشمندی و توانمندی می نمایند ولی زنان زمانی این احساس که فکر می کنند برای همسرانشان عزیز هستند. مردان پس از گوش کردن به صحبت های همسر خود بلافاصله می خواهند مشکل را حل کنند، بنابراین به راهنمایی آنان می پردازند، در صورتیکه شاید زنان فقط می خواستند احساساتشان را بیان کنند. زنان میزان ارزشمندی و علاقه شوهرانشان را به خود با میزان بر آورده شدن خواسته هایشان محک می زنند. مردان باید سعی کنند خواسته های منطقی آنان را بر آورده کنند و یا آنان را با دلایل صحیح متقاعد سازند.

بروشور: انجمن اولیاء و مربیان

دانلود مقاله بررسی نکاتی در مورد روابط زناشویی و عشق پایدار

مقاله مولانا،پیر عشق و سماع


مقاله مولانا،پیر عشق و سماع

مقاله مولانا،پیر عشق و سماع در 24 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود مقاله مولانا،پیر عشق و سماع

تحقیق مولانا،پیر عشق و سماع
پژوهش مولانا،پیر عشق و سماع
مقاله مولانا،پیر عشق و سماع
دانلود تحقیق مولانا،پیر عشق و سماع
مولانا
پیر عشق 
 سماع
دسته بندی تاریخ و ادبیات
فرمت فایل doc
حجم فایل 102 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24

مقاله مولانا،پیر عشق و سماع در 24 صفحه ورد قابل ویرایش


فهرست

مقدمه................................................................................................................ 1

ولادت................................................................................................................ 2

مولانا و شعر.................................................................................................... 6

مولانا و شب..................................................................................................... 11

مولانا و موسیقی و سماع................................................................................. 16

وصیت مولانا.................................................................................................... 20

منابع.................................................................................................................. 22

 



مقدمه

تأثیر نفس گرم و نفوذ کلام پرشور مولانا جلال‌الدین محمد مولوی عارف بی‌بدیل سده هفتم هجری، چنان ژرف و گسترده است که هنوز، با گذشت قرن‌ها از حیات جسمانی این شیخ شوریده، حیات روحانی‌اش آرام‌بخش ذهن و قلب و روح سالکان و عارفانی است که جویای حق و حقیقت‌اند و می‌خواهند به کشف بایسته‌ها و شایسته‌های طریقت راه یابند؛ تا آنجا که حتی مولوی شناسی نزد انسان سده بیست و یکم به شاخه‌ای مهم در شرق شناسی تبدیل شده است.

محقق  حاضر به هدف آشنایی با جنبه‌های مختلف شخصیت مولانا و آثار، سلوک، کرامات و نحوه زندگانی او تدوین شده و در آن، از رابطه او با سایر عرفای هم عصرش  نیز سخن رفته است.


ولادت

ولادت مولانا جلال‌الدین محمد طبق نوشته‌های تاریخی در ششم ربیع‌اول سنه 604ق، در شهر بلخ، واقع در افغانستان امروزی بوده است و این تاریخ را تقریباً همه تذکره‌نویسان و کسانی که شرح احوال مولانا را نوشته‌اند به اتفاق پذیرفته‌ و آثارشان را ثبت کرده‌اند.

با این که همه تاریخ نویسان و احوال نگاران مولانا به تاریخ مذکور توجه کرده‌اند و حوادث و آمد و شدها و رویکردهای او را بر مبنای همین تاریخ برنگاشته‌اند، اما گویا با توجه به آثار و اقوال خود مولانا می‌توان به تاریخی پیش از این، که شاید به واقع هم نزدیک‌تر باشد، اشاره کرد و براساس این تاریخ جدید، که از قول آثار خود مولانا به آن اشارت خواهیم کرد، درست باشد، بدیهی است که همه نوشته‌های پیشینان در احوال مولانا را دچار اشکال خواهد کرد؛ و البته اگر این تاریخ درست باشد، چه اشکالی است که به تاریخ گذشته اشکال وارد کند؟!

برای مولانا جلال‌الدین و این که وی به سال 604ق، متولد شده است، دو ماده تاریخی نیز به حساب جمل ترتیب داده‌اند ه یکی: «مولوی مهتاب دین» و دیگری «مولوی پیر مکرم» است که با عدد 604 برابری می‌کند. این مقوله نیز از این بابت ذکر شد تا توجه خواننده را بیش‌تر به تاریخ مذکور جلب نماید و چنان چه تاریخ دیگری از بابت تولد او قید شد بتواند به تحلیل بهتر آن را پیدا کند.

وفات مولانا نیز طبق همه گزارش‌های تاریخی و صوفیانه روز یکشنبه به پنجم ماه جمادی‌الآخر سال 672ق، اتفاق افتاده  است و با این حساب سن مولانا به هنگام عروج 68 بوده است.

چنان که گفتیم ذکر چند مورد در آثار مولانا تاریخ 604 را مردد می‌کند، یکی داستان «حصر سمرقند» است که مولانا خاطره‌ای به این شرح از آن دوران بیان می‌کند:

          در سمرقند بودیم و خوارزمشاه سمرقند را در حصار گرفته بود و لشکر کشیده، جنگ می‌کرد و در آن محله دختری بود عظیم صاحب جمال چنان که در آن شهر او را نظیر نبود: خر لحظه می‌شنیدیم که می‌گفت خداوندا کی روا داری که مرا به دست ظالمان دهی و می‌دانم که هرگز روا نداری و برتو اعتماد دارم. چون شهر را غارت کردند و همه خلق را اسیر می‌بردند و کنیزان آن زن را اسیر می‌بردند و او را همچ المی نرسید؛ و با غایت صاحب جمالی کس او را نظر نمی‌کرد تا بدانی که هر که خود را به حق سپرد از آفت‌ها ایمن گشت و به سلامت ماند و حاجت هیچ کس در حضرت او ضایع نشد.[1]با توجه به اینکه واقعه لشکرکشی خوارزمشاه را حدود سال 4-602ق ذکر کرده‌اند، چنان چه مولانا متولد آن سال، یعنی 604، باشد، این سؤال پیش می‌آید که او چگونه می‌توانسته شاهد آن حوادث باشد و حال آنکه هنوز حداقل یک سال به ولادت آن مانده است. برای فهم این حادثه و این کلمات آن دختر زیبا و فهم زیبایی را حاصل کرده باشد باید حداقل او را در حول و حوش پانزده‌سالگی تلقی کنیم و اگر او را در این سال یعنی 4-602 پانزده ساله بدانیم حداقل بدانیم 19-20 سال از آن چه گفته‌اند بزرگ‌تر باشد.

غیر از این مطلب که در کتاب خود نوشته مولانا، یعنی فیفه مافیه، نقل شده است، در دیوان کبیر که به دیوان شمس تبریزی شهرت دارد نیز مواردی یافت می شود که ذکر 604 را در ولادت او خدشه‌دار می‌سازد، چند نمونه از این موارد بدین شرح است:

1- به اندیشه فرو برد مرا عقل چهل سال

به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم[2]

2- شمس تبریزی جوانم کرد باز

تا ببینم بعد ستین شیوه‌ها[3]

3- پیر، ما را ز سر جوان کرده است

لاجرم هم جوان و هم پیرم[4]

4- مرا واجب کند که من برون آیم چون گل از تن

که عمرم شد به شصت و من چو سین و شین در این شستم[5]

با توجه به موارد فوق که مولانا یاد می‌کند، در بیت نخست و بیت آخر به سال‌های شصت و دو سالگی خود اشاره می‌کند که در این سال به صید افتاده است و نیز در بیت دوم به عدد شصت یعنی ستین اشاره می‌کند و هم به پیر بودن خود که در این سال شصت باز جوان گشته است و در بیت سوم اشاره به پیری خود می‌کند، بدیهی است  که این ابیات مربوط به دوران تحول درونی مولاناست که با پدیدارشدن «شمس تبریزی» برای او حاصل شده‌است؛ و لذا به نقل صریح تاریخ‌های صوفیانه شمس تبریزی به سال 642 ق به شهر قونیه آمده است و در همان سال با مولانا برخورد نموده و در او تحول و دگرگونی ایجاد کرده است. اگر در سال 642ق سن مولانا بنابر ابیات مذکور بین شصت و شش و دو سالگی باشد باید او پیش از سال 604ق متولد شده باشد یعنی حدود سال 580ق و براین اساس به هنگام واقعه حصر سمرقند، احتمالاً سن او حدود 24 تا 29 سال بوده و لذا سن آن شریف به هنگام مرگ حدود 92 سال خواهد بود نه 68 سال و این با حدود سن پدر مولانا و فرزند ارشد مولانا نیز تقریباً مناسب می‌اید که یکی (پدر) 85 سال و آن دیگری (سلطان ولد، فرزند مولانا) 89 سال زیست کرده است.

اگر سال اخیر را عمر مولانا تلقی کنیم بدیهی است که باید تحلیلی نو از زندگی و سلوک مولانا داشته باشیم که راقم این سطور در رساله‌ای دیگر در صدد تنظیم این متن درآمده است، و اگر به انجام برسد قهراً تحولی در مبحث مولوی شناسی پدید خواهد امد! چه، بسیاری از حوادثی که به دوران کودکی مولانا نسب داده می‌شود با طل می شود و آنچه به جوانی او مربوط می شود، به میان سالی مرتبط خواهد بود.

به هر جهت طبق هر دو روایت مولانا متولد بلخ بوده  و در سال 604ق یا 580ق در خانواده‌ای سرشناس و اهل علم و تقوا متولد شده است.  نام این کودک را محمد گذاشتند و جهت تکریم و تجلیل او «جلال‌الدین» لقبش دادند و پدرش بهاء‌الدین ولد، که خطیبی بزرگ و شخصیتی سرشناس در زمان خود بوده، این فرزند محبوب را «خداوندگار» خطاب می‌کرد.

کودکی و نوجوانی مولانا چنان که اشارت دادیم دردوران بلوا و آشوب سپری شده است، آشوبی که اسباب مهاجرت خانواده وی از شهر بلخ را به همراه داشت؛ و دراین آشوب، او حادثه‌ها و خشونت‌ها دیده و قتل و غارت‌ها را شاهد بوده است. کلماتی که بعداً از خود مولانا نقل شده و ابیاتی که در آثارش آورده یادآور آن دوران نامطلوب و  خون ریز است. یادآور آشوبی که مغولان برانگیختندو خامی‌ای که از سوی خوارزمشاه در این پدیداری آشوب دخیل بود؛ و نتیجه آن نیز فساد، قتل، خونریزی، مرگ و ویرانی بود.

مولانا که گاه حوادث صوری را برای تمثیل تحولات و حالات درونی خود به کار می‌گیرد در مورد ماجرای هجران باطنی خود که چگونه خون دل برانگیخته، با خونریزی‌های زمان کودکی خود در کشمکش خوارزمشاهیان و غوریان بیان می‌کند.

اگر در جنت وصلت چو آدم گندمی خوردم

مرا بی حله وصلت بدین عوری روا داری

مرا در معرکه هجران میان خون و زخم جان

مثال لشکر خوارزم با غوری روا داری[6]

و نیز:

ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پاکوفته

سرها بریده بی عدد در رزم تو پاکوفته

چون عزم میدان زمین کردی تو ای روح امین

ذرات خاک این زمین از عزم تو پاکوفته

فرمان خرم شاهیت در خون دل توقیع شد

کف کرد خون برروی خون از جزم تو پاکوفته

ای حزم جمله خسروان از عهد آدم تا کنون

بستان‌گرو از من بجان کز حزم تو پاکوفته

خوارزمیان منکر شده دیدار بی‌چون را ولی

از بینش بی چون تو خوارزم تو پاکوفته[7]

 

 

 

پیشینه قومی مولانا از سوی پدر به شجره طیبه دودمان خواجه کائنات حضرت محمد مصطفی(ص) می‌رسد اما مولانا جزء معدود کسانی است که خویش را از تبار «عشق» می‌داند که زاده آدم و حوا نیست و لذا خویش و آشنای خویش را کسی می‌داند که «عاشق» باشد و از «عشق» متولد شده باشد. در تعدادی از ابیات دیوان کبیر با صراحت به این مقوله اشاره شده است.

خویش من آن است که از عشق زاد

خوش‌تر از این خویش و تباریم نیست[8]

و نیز:

نهادم پای در عشقی که بر عشاق سر باشم

منم فرزند عشق جان ولی پیش از پدر باشم[9]

از این بابت است که وی هیچگاه به جست‌و جوی تبار خویش نپرداخته و چنان که گفته است خویش و آشنا را در «عشق» جسته نه در «انساب»!

عاشقان را جست‌و جو از خویش نیست

در جهان جوینده جز او بیش نیست[10]

اما با آنکه او خود را زاده عشق و متولد شده پیش از پدر می‌داند در عین حال از پدری به نام محمدبن حسین‌خطیبی ملقب به بهاء‌الدین ولد، که مشهور و نام آور رمان خود بود، و از مادری که مؤمنه خاتون نامیده می‌شد، که از خاندان فقیهان و سادات سرخس بود و از سر تقدس و تجلیل و تعظیم او را بی‌بی‌علوی خطاب می‌کردند، به دنیا آمده است.

جد او حسین‌بن احمد خطیبی، چنان که از لحن افلاکی در مناقب‌العارفین برمی‌آید، از افاضل و نوادر روزگار خویش به شمار می‌رفته‌است و در حوزه درس اوکسان بسیاری حضور داشته‌اند؛ از جمله ایشان بزرگی چوم رضی‌الدین نیشابوری را می‌توان یاد کرد. جده او نیز (مادر بهاءولد) خاتون مهینه که او را «مامی» می‌خواندند بوده است، زنی تندخو و بدزبان و ناسازگار ولی در عین حال علاقمند به مولانا جلال‌الدین. جده پدری مولانا یعنی مادر احمد خطیبی است که فردوس خاتون نام داشت و از سوی مادر فردوس خاتون شجره‌ای گسترده است که ختم به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می شود.

 

مولانا و موسیقی و سماع:

دردانش علمی و عملی موسیقی مولانا کسی شک نکرده، و همه می‌داند که در مثنوی بویژه در دیوان شمس دریایی از موسیقی با مفاهیم و اصطلاحات و آلات و ابزار آن است و اگر آشنایی با اصل ساز و نغمه‌های متنوع آنها نبود بعید بود محققی چون مولانا مقلدانه از این آلات نام ببرد. نی که آغاز مثنوی با آن شروع شده، به این آگاهی وقوف می‌دهد. به این کار بردن انواع سازهای بادی که نزد شرقی‌های سابقه کهن داشته و ذکر بیشترینه آنها در دفاتر مثنوی و دیوان شمس نشان علاقه مولانا به آنها است.

غیر از نی بسیاری از ساز‌ها به مانند: رباب، کمانچه، طنبور، دف، نی‌انبان، سرنا، دهل، بربط و عود و غیره را می‌توان در آثار مولانا دید که خود به مولانا برخی را به خوبی می‌نواخته و مابقی را به جد می‌شنیده است و البته که از برخی از این آلات نیز در مجلس سماع خود بهره می‌گرفته اما از همه بیشتر از نی و دف در آن مجالس استفاده می‌شده‌است.

مولانا موسیقی را، یا بهتر بگوییم اصل موسیقی را، این جهانی نمی‌داند بلکه معتقد است که این الحان موسیقایی که ما با آواز خود یا با نغمه‌های ساز ایجاد و خلق می‌کنیم بازتاب دریای گسترده و ژرف در کیهان است و گویی انعکاس آن صداهاست که بر برخی گوش‌ها می‌نشیند و از آنجا به ساز یا به حلق منتقل می‌شود؛ و همچنین می‌پندارد که اصل موسیقی از نغمه‌های بهشت است و این که بر جان عارفان خوش می‌آید نیز درست از همین جهت است و لذا گوش جان ما به زعم مولانا سابقه‌ای دیرینه در شنیدن آن الحان و اصوات آن هم در بهشت آدم داشته است و پس از هبوط آدم، آن نیز به دست فراموشی سپرده شده است و لذا آنچه که نزذ خلق نغمه و لحن و موسیقی به حساب می‌آید در واقع یاد کردن و یا به یادآوردن آن نغمه‌های کهن است. نغمه‌هایی آن جهانی، کیهانی و بهشتی!

بانگ گردش‌های چرخ است این که خلق

می‌سرایندش به طنبور و به حلق

پس حکیمان گفته‌اند این لحن‌ها

از دوار چرخ بگرفتیم ما

مؤمنان گویند کآواز بهشت

نغز گردانید هر آواز زشت

ما همه اجزای آدم بوده‌ایم

در بهشت آن نغمه‌ها بشنوده‌ایم

ناله سرنا و طنبور و دهل

چیزکی ماند به آن ناقور کل

گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی

یادمان آید از آنها اندکی

پس غذای عاشقان آمد سماع

که درآن باشد خیال اجتماع[11]

دانلود مقاله مولانا،پیر عشق و سماع